کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم نوشتهی خانم تینا سیلیگ است که توسط آقای محمدرضا آل یاسین در انتشارات هامون ترجمهشده است و به چاپ رسیده است.
افراد زیادی توصیه دارند که این کتاب را حتماً مطالعه کنید به خاطر نکات کلیدی و مؤثر و همچنین داستانهای واقعی که در آن وجود دارد.
بهطور مثال آقای گای کاواساکی مؤسس شرکت آل تاپ و نویسنده کتاب نظارت بر واقعیت دربارهی این کتاب میگوید:
۲۰ سالگی را فراموش کنید. این همان چیزی است که آرزو میکردم همین حالا بدانم. دکتر سیلیگ با نگارش این کتاب افقهای تازهای را به روی دیدگاههای ما میگشاید و برای جذب اندیشههای بکر، پویا و سازنده یاری و حمایتمان میکند.
تینا سیلیگ سالهای متمادی بهعنوان مدیر اجرایی طرح سرمایهگذاریهای تکنولوژی محور در دانشکدهی مهندسی استنفورد مشغول به کار بوده و به محققان و مهندسان آموزش میدهد تا نوآوری را در جز جز کار وزندگیشان دخالت دهند.
طرح سرمایهگذاری تکنولوژی محور انجام تحقیقات علمی و کمک به دانشجویان، اساتید و کارآفرینان را در سراسر جهان هدف قرار داده است.
کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم شامل ده فصل است که به ترتیب شامل:
- یکی بخر، دو تا ببر
- سیرک وارونه
- از چاقی بمیرید یا در قطب جنوب مایو بپوشید
- لطفاً کیف پولتان را بیرون آورید
- چاشنی اسرارآمیز دره سیلیکون
- مهندسی فقط برای دختران است
- لیموناد را به هلیکوپتر تبدیل کنید
- از اعتبار و نیکنامیتان مراقبت کنید
- استاد، آیا این سؤال در امتحان میآید؟
- مصنوعات آزمایشی
است که همانطور که میبینید خلاقیت حتی در اسمهای سرفصلهای کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم مشهود است.
سراسر کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم شامل مثالهای شخصی خانم سیلیگ است. برای مثال وقتی خانم سیلیگ در جلسه سخنرانی برای جمعی از مدیران اجرایی فیلم کوتاهی از مسابقات نوآوری را به نمایش میگذارد. بعدازظهر همان روز یکی از مدیرانی که در جلسه سخنرانی حضورداشته نزد او میرود و با لحن تأسف باری میگوید:
ایکاش میتوانستم به مدرسه بازگردم و پس از مقابله با مسائلی که به آن اشاره کردید قوه خلاقانهام را شکوفا کنم.
نگاه معناداری به مدیر انداخته و در جواب میگوید: دوست من ما هرروز در زندگیمان با موانعی دستبهگریبانیم که هر یک از این موانع میتواند قوه تخیلمان را به چالش کشیده و آن را تقویت کند. محدودیت صرفاً زاییدهی باورهای نادرست است.
میتوانید در مورد این مطلب نگاهی به مقاله نگرش کارآفرینانه بی اندازید.
خانم سیلیگ معتقد است که در جلسهی طوفان فکری ایدهی بد وجود ندارد. بهطورکلی طوفان فکری درباره گسستن از روشهای معمول و مترادف حل مسائل است. باید آزادانه و از تمام جهات افکار و ایدههایتان را بررسی کنید و اجازه ندهید نگرشهای کهنه و منسوخ گذشته بر ذهنتان حاکم شود.
همچنین معتقد است فردی که در هنر زندگی کردن مهارت دارد آنقدر فکرش وسیع و پردامنه است که بین کار و تفریحش، ذهن و جسمش، آموزش و سرگرمیاش و نیز عشق و مذهبش تفاوتی قائل نیست. قضاوت در مورد اینکه کار میکند یا بازی به عهده دیگران است. خود بر این باور است که درآنواحد به هر دو کار میپردازد.
لیمو تا هلی کوپتر
تینا سیلیگ میگوید که بایستی تیزبین باشید تا بتوانید از فرصتهای پیش رو بهخوبی استفاده کنید و داستان جالبی را در این مورداشاره میکند که ازاینقرار است:
چند سال پیش در سوپرمارکت حوالی خانهام مشغول خرید بودم که مردی بهاتفاق دختر جوان اش به من نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه پرسید چگونه لیموناد یخزده درست میکنند؟ از لهجهاش متوجه شدم که اهل اینجا نیست و پس از توضیحات کامل طرز درست کردن لیموناد متوجه شدم که اهل سانتیاگو شیلی است. برای راهاندازی کسبوکاری خانوادگی به دره سیلیکون ولی آمده تا با توسل به راهکارهای نوظهور و ابتکاری موقعیت فوقالعادهای به دست آورد. پس از توضیحات دانشگاه استنفورد دربارهی کارآفرینی او را به افراد مختلفی در جامعه کارآفرینی معرفی کردم و او از همکاری من تشکر کرد.
دو سال بعد، هنگام شرکت در کنفرانسی در سانتیاگو به او زنگ زدم تا در صورت تمایل یکدیگر را ببینیم. بعد از چند ساعت تماس گرفت و گفت متأسفانه به علت مشغله کاری نمی تواند من را ببیند اما مرا به همراه چند تن از دوستان دیگرم به ساختمانی در مرکز شهر سانتیاگو دعوت کرد. ما پس از ورود به آنجا به پشت بام آن ساختمان راهنمایی شدیم. در آنجا با کمال تعجب سوار یک هلی کوپتر شدیم و توسط هلی کوپتر شخصی دوستم بر فراز شهر و مناطق کوهستانی آن شهر سیاحت کردیم.
فکرش را بکنید!
توجه تینا سیلیگ به تقاضای دوستش برای طرز درست کردن لیمو به لیموناد در واقع تبدبل مشکلات به فرصتهاست. در حالی که در مثالی که تینا می زند باید اضافه کنیم شانس تبدیل لیموناد به سیاحت با هلی کوپتر یعنی تبدیل فرصت های خوب به فرصت های شگفت انگیز است. دنیا مملو از مشکلات و درهایی است که می توان با گذشتن از آن با فرصت های فراوانی روبه رو شد. تنها باید به باز کردن این درها میل و رغبت نشان داده و بها و تاوان آن را تمام و کمال پرداخت کنیم.